آخرین سونوگرافی

آخ که دلم می ریزه هر وقت یادت می افتم خاله جون

چند روز پیش عزیزجون کلی پای تلفن گریه کرد. می دونی چرا؟ برای اینکه دکتر نامه ی معرفی به بیمارستان رو به مامانت داده بود که هر وقت لازم شد بره بیمارستان واسه زایمان. عزیزجونم حسابی استرس داشت و نگران مامانت بود می گفت کاش سزارین می کرد بچه م چجوری درد بکشه... حالا فکر کن من بشینم مامانمو نصیحت کنم که زایمان طبیعی بهتر از سزارینه و حالا که خودش تصمیم داره این کارو انجام بده شما باید تشویقش کنید نه اینکه نگرانش کنید... البته به خودش که چیزی نگفته بودند اما راستش منم می ترسم حتی تصور دردکشیدن خواهرم برام سخته چجوری همراهش برم و ببینم........

وای خدا... خواهش می کنم کمکش کن... کاری کن زایمانش آسون باشه... مدتش کم باشه و زود "دنیا" بیاد... آمین

داشت یادم می رفت اومدم که راجع به آخرین سونوگرافی برات بگم خوشگل خاله. هفته ی پیش مامانت برای آخرین بار رفت سونو. شما که سروته بودی و آماده ی اومدن به این دنیا اینم جزئیاتش:

سن حاملگی: 36 هفته و 3 روز

تاریخ احتمالی زایمان: 91/12/20

دور سر جنین: 321 میلیمتر

دور شکم جنین: 325 میلیمتر

طول استخوان ران: 71 میلیمتر

طول استخوان بازو: 61 میلیمتر

وزن تقریبی جنین: 3046 گرم

الهی خاله قربون اون دست و پاهای کوچولوت بشه عزیزم. ایشالله به سلامتی پا توی این دنیا بذاری و دل همه مون رو شاد کنی.