دنیای خالهدنیای خاله، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

آبنبات خاله + حبه ی انگور خاله

سلام آبنبات خاله

1391/7/29 10:40
337 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی فهمیدم خواهرم داره مامان میشه و من دارم خاله میشم اشک توی چشمام حلقه زد و خواهرمو محکم بغل کردم. حالا برای دیدنت روزشماری می کنم.

حالا چرا آبنبات؟

برعکس من که خیلی قبل از بچه دار شدن اسم همه ی بچه هامو انتخاب کردم خواهرم هنوز به نتیجه ی قطعی نرسیده. منم هی میگم یه اسم انتخاب کن دیگه من چی صداش بزنم آخه؟ اگر اسم انتخاب نکنی منم بهش میگم تربچه...آلوچه...کلوچه...شکلات...آبنبات... اونم گفت بگو.

حالا من بهت میگم آبنبات خاله تا وقتی جنسیتت و بعدش هم اسم قشنگت مشخص بشه. البته چند تا اسم مدنظرشون هست که بواشکی بهت میگم: احسان، حامد، سجاد... اسما، ترنم

اما مامانت اولش می گفت عسل و غزل یا نگین و نگار (واسه خواهرت هم اسم انتخاب کرده!) حالا اگر پسر بودی چی؟ یا دختر بودی اما دومی پسر بود!

بگذریم... امیدوارم تو دل مامانت خوش بگذره و سالم باشی عزیز خاله. می بوسمت

niniweblog.com           niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)